بعد آقای راننده گفت :جواب ِ ابلهان خاموشیست
خانومه هم سوتی داد گفت خفه شو پس:)))))
خود زنی تا این حد ینی!
مردانگی ات را...
با شکستن دل دختری که دیوانه ی توست..
ثابت نکن..
مردانگی ات را با غرور بی اندازه ات ..
به دختری که عاشق توست ثابت کن...
مردانگی را...
زمانی میتوانی نشان دهی که..
دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کند...
که دختری با تکیه به غروره تو..به قدرت تو..
در این دنیای پر از نامردی..قدم بر دارد
کسی که خدافظی میکنه باس صبر کرد
تا خودش دوباره سلام کنه . وگرنه بدعادت میشه.. !
به بعضیام باس گفت:
ببخشید که ?فــــهم? ما در حد ?نفهـــــمی? شما نیســـ ..!
خدای من!
گاهی تو را بزرگ می بینم، گاه کوچک
ولی خوب می دانم که این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک...
این منم که گاه نزدیک می شوم و گاه دور ...
گاهی آرزومیکنم...
گاهی آرزو میکنم...
کاش هرگزنمیدیدمت تا امروزغم ندیدنت رابخورم...
کاش لبخندهایت زیبانبودکه امروز آرزوی دیدن یک لحظه ازلبخندهای
عاشقانه ات راداشته باشم...
کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمیشدتا امروزچشمان من به یاد آن
لحظه بهانه گیرندواشک بریزند...
کاش حرف های دلم رابهت نگفته بودم تاامروز باخودم نگویم:
آخه اونکه میدونست چقدر دوسش دارم!
من گمان می کردم،
دوستی همچون سروی سر سبز،
چهار فصلش همه آراستگی است.
من چه می دانستم،
هیبت باد زمستانی است.
من چه می دانستم،
سبزه می پژمرد از بی آبی،
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم دل هر کس دل نیست
قلبها صیقلی از آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند!
* * *
می توان ،
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعهء خشک و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را بر داشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فا صله هاست!
* * *
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از
متلاشی شدن دوستی است،
و عبث بودن پندار سرور آور مهر.
* * *
در میان من و تو فاصله هاست.
گاه می اندیشم،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
کسی چه می داند
من امروز چندبارفرو ریختم
چندباردلتنگ شدم
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود
گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه کننده ترین حس دنیاست
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
عاشق کم است سخن عاشقانه فراوان !
عشق عادت نیست
عادت همه چیز را ویران می کند از جمله عظمت دوست داشتن را
از شباهت به تکرار می رسیم
از تکرار به عادت
از عادت به بیهودگی
از بیهودگی به خستگی و نفرت
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
تو از گلویِ دنیا با من حرف میزنی
تو از هر گوشه ی این شهر مرا میخوانی
غروب که میشود
رویِ همان نیمکتِ همیشگی
زیر همان درختِ پیر
کنارم مینشینی
و با صدای سه تارِ پیرمردِ دوره گرد
نجوا میکنی
من خاطره نیستم
همواره بوده ام
همیشه در کنارت هستم
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
.: Weblog Themes By Pichak :.